زيرساختهاي اقتصاد مقامتي چه هستند؟
براي اينكه اقتصاد در شوكهاي مختلف دچار نوسان نشود بايد يكسري زيرساختهاي حاكميتي، مديريتي و حتي زيرساختهاي ادراكي مردم بهخوبي تنظيم شده باشد.
نوشتن از اقتصاد مقاومتي سهل و ممتنع است؛ چراكه در ضرورت و اهميت آن ميتوان بهراحتي سخن گفت و اولويتها را در كنار هم چيد و اهداف و جهتگيريها را رديف كرد، دشوار است به اين جهت كه صرف آرايش اولويتها، اهداف و جهتگيريها راهگشا نخواهد بود بلكه اسباب گمراهي را فراهم خواهد ساخت و ممكن است خبطها و خطاهاي بسياري در تصميمگيريها رخ دهد.
ارزيابي برخي گفتهها و تحليلها در باب فوايد و اهميت و ضرورت اقتصاد مقاومتي نشان ميدهد كه دستكم تصويري از واقعگرايي و واقعنگري ديده نميشود و وقتي اين تصوير غيرشفاف نزد مسئولان ارشد سياسي و اقتصادي حاكم باشد، بايد احساس خطر كرد، چرا كه در اقتصاد هيچگاه به نيت خوب نمره نميدهند كه نتيجه كار مهم است. بنابراين اين رويكرد كه در اقتصاد مقاومتي ما مأمور به وظيفه هستيم نه نتيجه، جواب نخواهد داد و هر تصميم و تدبيري بايد معطوف به نتيجه مثبت باشد.
بهمنظور قرار گرفتن در اين مسير بايد آشنايي دقيقي نسبت به مۆلفهها و الزامات اقتصاد مقاومتي حاصل شود. اگر قرار باشد كه اقتصادي مقاوم باشد نبايد در مقابل شوكها و نوسانات مختلف دچار بيثباتي شود. اين حداقل تعريفي است كه ميتوان از اقتصاد مقاومتي داشت. براي اينكه اقتصاد در شوكهاي مختلف دچار نوسان نشود بايد يكسري زيرساختهاي حاكميتي، مديريتي و حتي زيرساختهاي ادراكي مردم بهخوبي تنظيم شده باشد.
يكي از علتهاي نداشتن تصوير درست و شفاف نزد همه براي گام برداشتن در مسير اقتصاد مقاومتي اين است كه واقعگرايي بهعنوان شرط لازم ديده نميشود و گاه شرايط اقتصادي كشور از نظر برخي، چنان مطلوب و بينقص ارزيابي ميشود كه گويي اقتصاد ايران آسيبناپذير است و گاه چنان از دشواريها و دستاندازها سخن گفته ميشود كه تصور اين است كه اقتصاد ايران به بن بست رسيده.
با ذكر چند نكته در باب اقتصاد مقاومتي به بررسي ديدگاه اصلي حاكم بر اين نوشتار مي پردازيم.
ارزيابي برخي گفتهها و تحليلها در باب فوايد و اهميت و ضرورت اقتصاد مقاومتي نشان ميدهد كه دستكم تصويري از واقعگرايي و واقعنگري ديده نميشود
نكته اول اينكه اگر نهادهاي اقتصادي مانند بازار سرمايه، بانكها و نهادهاي سياستگذار و تصميمساز اقتصادي در طول تاريخ اقتصاد تصميمات صحيحي گرفته و فضاي عمومي كسب و كار را خوب فهميده باشند و با نوسانات بيمورد و پيدرپي جو اقتصاد را آشوبناك نكرده باشند قطعا فضا در مقابل شوكهاي خارجي هم از خود بيثباتي نشان نخواهد داد. اما در مقابل، اگر در اتخاذ سياستهاي پولي، ارزي و مالي در طول زمان به اقتصاد شوك وارد شده و با تصميمگيريهاي غلط، نوساناتي ايجاد شده باشد، اين اقتصاد عملا يك نوع بيثباتي دروني پيدا كرده و به همين علت هم در برابر نوسانات و شوكهاي خارجي بسيار آسيبپذير ميشود.
نكته دوم مسئله ادراك مردم است. اينكه ادراك و ذهنيت مردم از متغيرهاي كلان اقتصادي چيست، چه پيشبيني نسبت به روند آتي دارند و چه مسيري را در مورد اقتصاد كلان متصور هستند بسيار در اقتداربخشي و مقاومسازي اقتصاد مهم است. بهطور مثال اگر بدون دقت لازم و با سياستهاي غلط و بيتوجهي به بعد ادراكي اقتصاد و اذهان مردم و كمكاري در حوزه رسانههاي اقتصادي، مديريت لازم در حوزه ذهني مردم اعمال نشده باشد، قطعا شوكهاي خارجي بعد رواني هم پيدا كرده و تأثيرات و تبعات آن بهطور فزايندهاي افزايش پيدا ميكند.
نكته سوم اينجاست كه در يك اقتصاد مقاومتي بايد نهادها هم كاركرد واقعي خودشان را ايفا كنند. مثلا تا زماني كه بانك مركزي، سازمان امور مالياتي، وزارت اقتصاد، وزارت صنعت، معدن و تجارت كاركردهاي خاص خودشان را نداشته باشند، در اقتصاد توفيقي حاصل نخواهد شد. بنابراين اگر نهادهاي اقتصادي كارويژههاي خودشان را به خوبي انجام ندهند اقتصاد، مقاوم محسوب نميشود.
نكته چهارم هم بحث اقتصاد مردمي است. يك اقتصاد مقاوم، اقتصادي است كه بر دوش بازيگران واقعي اقتصاد يعني آحاد مردم قرار گرفته باشد. مردم در هويتهاي خصوصي خودشان بخش خصوصي محسوب شده و در هويتهاي جمعي بخش تعاوني را تشكيل ميدهند همچنين مردم ممكن است در قالب سازمانهاي مردمنهاد يا بنگاههاي غيرانتفاعي هم به فعاليتهاي اقتصادي مبادرت ورزند.
مهمتر از اين نكات اينكه از يك مجموعه مقاوم اصلا نميتوانيم الزاما برداشت تدافعي داشته باشيم. مقاومت اصلا به معني كوچك شدن يا حالت انقباضي نيست بلكه گامهايي روبهجلو تلقي ميشود. از يك مجموعه مقاوم در يك ساختار انساني اجتماعي رشد و پويايي انتظار ميرود و هرگونه ايستايي بهعنوان ضدمقاومت تعبير ميشود البته ممكن است بهطور خاص و موردي و در شرايطي مقاومت منوط به اين باشد كه نوعي از تدافع هم نشان داده شود اما آنچه در كلام مقام معظم رهبري از اقتصاد مقاومتي است بيشتر جنبه ايجابي و تهاجمي دارد. ايشان در سخنراني چند سال پيش خود فرمودند اقتصاد مقاومتي همان اقتصاد كارآفريني است. مفهوم كارآفريني هيچ نوع عنصري از انقباض، رياضت و تدافع ندارد. كارآفرين كسي است كه اولا خلاق است و نوآوري ميكند و ثانيا ريسكپذير است و اين دقيقا ضدحالت انقباض تدافعي است. بنابراين نبايد از اقتصاد مقاومتي يك تعبير ناصحيح با عنوان رياضت اقتصادي داشت چرا كه اين مفهوم دقيقا بر عكس رياضت بوده و با توجه به ظرفيتهاي داخلي اقتصاد، كشور را همانگونه كه مقام معظم رهبري فرمودند از تحريمها عبور خواهد داد.
آن چه در عمل رخ مي دهد
متاسفانه افراط و تفريط در ارزيابي فرصتها، ظرفيتها، چالشها و تهديدها باعث شده تا در ترسيم راهبردها و تدوين راهكارها، در مسير آزمون و خطا گام برداشته شود. واقعيت اين است كه در پيشگرفتن اقتصاد مقاومتي بهعنوان يك راهبرد در برابر فشارها و تحريمهاي خارجي وقتي به نتيجه مطلوب خواهد انجاميد كه موانع بازدارنده حركت اقتصاد به سوي اهداف تعريف شده در اسناد بالادستي نظير سند چشمانداز 20ساله و برنامه پنجم توسعه برداشته شود.
افزون بر اين، تلقي بنبست در اقتصاد ايران هم بيراه است و ميتوان از بسياري ناهمواريها عبور كرد؛ مشروط به داشتن برنامه و بهكار گرفتن مديراني برنامهريز و برنامهپذير، نه افراد برنامهگريز و خودتصميم و البته رعايت الزامات اقتصاد مقاومتي با در اختيار داشتن تصويري شفاف و آيينهوار از مسائل اقتصادي حال حاضر ايران. با فرض اينكه اقتصاد مقاومتي در نتيجه فشارها و تنگناهاي ناشي از تحريمها مطرح شده و اولويت يافته است، بديهي است كه بايد بهگونهاي برنامهريزي و تصميمسازي كرد كه دستكم تأثير اين فشارها در اثر خطاها و ناراستيهاي داخلي تشديد نشود. از اين منظر شايد انديشيدن درباره ستون پنجميها در اقتصاد مقاومتي ضرورت دارد كه اشارتي كوتاه و صريح براي تصميمسازان و تصميمگيرندگان كفايت خواهد كرد.
وابستگي به نفت، پايين بودن ضريب مشاركت واقعي مردم در اقتصاد و دولتيزدگي آزاردهنده اقتصاد، اعتياد بيمارگونه به دخالت دادن دولت در همه امور اقتصادي كشور و قائل شدن نقش برتر و ناجي براي دولت در عبور از دشواريها، بالابودن مصرف و مهمتر عدمتعادل در مصرف، توازن نداشتن بازدهي فعاليتهاي اقتصادي و... تنها و تنها پيامدهاي ناخوشايند سهدهه برنامهريزي اقتصادي بوده كه در سالهاي اخير دشواريها و نقاط آسيبپذير اقتصاد ايران را افزايش داده است.
افزون بر ضرورت تلاش براي كاستن از تنش در روابط خارجي و فعالسازي ديپلماسي براي بياثر يا كماثر كردن سطح و ابعاد تنش در مناسبات بينالملل با حفظ اصول بنيادين و اعتقادي خويش با درك صحيح از انگيزههاي دشمنان و مخالفان مصالح و منافع نظام و كشور مهم اين است كه راه را براي بازگشت دولت به تصديگري و دخالت در اقتصاد ببنديم و تصور نكنيم كه اقتصاد مقاومتي يعني بازگشت به دوران دهه60 و بهاصطلاح اقتصاد كوپني با هنرنمايي دولت در اقتصاد. راه درست اين است كه راه خروج دولت در زمين بازي اقتصاد را نشان دهيم. كوتاه اينكه لازمه اقتصاد مقاومتي، اقتصاد رقابتي است و نه رياضت اقتصادي؛ پس بايد ستون پنجميهاي اقتصاد مقاومتي را شناسايي كرد و در جهت حذف آنها گام برداشت.
ساده ترين راه آن است كه با تكيه بر سخنان مقام معظم رهبري در مورد همراهي بين واقع بيني و پيگيري آرمان ها، با شناخت شرايط موجود و در نار آن آگاهي از شرايط مطلوب به سمت اهداف غايي اقتصاد مقاومتي حركت كنيم. اقتصاد مقاومتي در واقع مجموعه اي از راهكارهايي است كه پيش از اين هم مورد توجه سياست گذاران و اقتصاددانان بوده است. مسائلي مثل خصوصي سازي، عدم وابستگي نفتي، اقتصاد صادرات محور، اصلاح الگوي مصرف و ... به كرات توسط مقام معظم رهبري توصيه شده است. به عبارتي تحقق اين مهم تنها به عزمي جدي احتياج دارد و اگر با توجه جدي به توليد ملي همراه شود به هيچ عنوان به معناي ايجاد رياضت و فشار نخواهد بود.
.
فرآوري: ريحانه حميدي فر
بخش اقتصاد تبيان