نويسنده: غلامعلي رنجبر فرح آبادي
يكي از بخش هاي نامگذاري سال 91 حمايت از كار و سرمايه ايراني است. در زمينه حمايت از سرمايه ايراني، بايد ابتدا تحليل شود كه در فضاي زندگي و حيات يك كشور چه چيزهايي سرمايه تلقي مي شود. تعدادي از دوستان در تفسير اين نامگذاري و يا ذكر آن دقت لازم را به خرج ندادند و از آن به صورت "حمايت از توليد داخلي و كار و سرمايه ايراني" و يا به صورت "توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني" ذكر كردند كه با وجود شباهت ظاهري معاني متفاوتي را در تفسير مي تواند داشته باشد. در هامش نظرات مقاله درج شده در يكي از سايت هاي معزز مطلب زير را نگاشتم كه البته با اغلاط تايپي و نارسائي جمله پردازي همراه بود و در اينجا در صدد توضيحات بيشتري در اين زمينه برآمده و كاستي هاي آن اصلاح شده و تقديم مي گردد:
"با سلام
ضمن تشكر از مقاله خوب يادآوري مي شود كه نام سال را به طور دقيق ذكر فرمائيد تا شائبه ايجاد نكند. نام سال توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني است ولي در چند جاي مقاله از آن به عنوان حمايت از توليد داخلي، كار و سرمايه ايراني ذكر شده كه شايد موجب محدوديت برداشت از تفكر رهبري بنا به دلايلي گردد. مثلاً جابجايي توليد ملي با توليد داخلي سطح برداشت از تفكر را بسيار محدود مي كند. يك توليد ملي ممكن است در داخل يا خارج از كشور اتفاق بيفتد و در فضاي حقيقي يا مجازي يا در بازار داخل يا خارج از كشور حادث شود ولي توليد داخلي محدود به فضاي داخل كشور است و تحليل ها را هم به همراه خود محدود به فضاي توليد داخل مي كند. از طرفي كلمه حمايت بعد از توليد ملي قرار دارد و حاكي از آن است كه توليد ملي اصل است و اين خود توليد ملي است كه حامي كار و سرمايه ايراني است. مقصود اين است كه توليد ملي خودش مفهوم حمايت را در درون خودش دارد و جهت آن هم كاملاً روشن و مشخص است. من اين موارد را انشاء الله در مقاله اي مفصل توضيح خواهم داد.
اگرچه مطلب به صورت مختصر و مفيد گويا است ولي باز كردن ابعاد آن مي تواند مفيد واقع شود. ما در علم اقتصاد چند كليد واژه مهم داريم كه يكي از آنها توليد ناخالص ملي (Gross National Product (GNP))و توليد ناخالص داخلي (Gross Domestic Product (GDP)) كه تقريبا معادل هم هستند و تفاوت هاي اندكي با همديگر دارند و ديگري توليد خالص ملي (Net National Product (NNP) و توليد خالص داخلي (Net Domestic Product (NDP)) است. بحث توليد ناخالص داخلي يا ملي ربط مستقيمي به مفهوم توليد به معناي وجود كارگاه و رابطه كارگر و كارفرما و يا توليد كننده اي به نام كشاورز و يا حتي خدمات و سرمايه گذار و غيره ندارد و بر اساس محاسباتي است كه از روي آمار مالي ارائه شده در بانك مركزي يا در وزارت اقتصاد و دارايي انجام مي گيرد و بر اساس ارزش هاي اقتصادي كل در آمدهاي حاصل در طول يك سال فعاليت مالي بدون كسر هزينه ها و مخارج رسيدن به اين رقم استوار است. از اين مسئله براي برآورد ظرفيت زايش اقتصادي كشور به صورت ناخالص يا مقايسه زماني رشد اقتصادي استفاده مي شود ولي چون در اين آمار مشخص نمي شود كه اين توليد با چه هزينه اي همراه بوده و به ازاء هر واحد هزينه چه مقدار توليد صورت گرفته است، اين معيار مهمترين معياري است كه توسط تحليلگران و مفسران اقتصادي شاخص هاي كلان براي مقايسه اقتصادي بين كشورها مدنظر قرار داده مي شود. معيار ديگري مطرح شد كه بتواند مفهوم اخير را توضيح دهد. توليد خالص داخلي (NDP) به اين صورت محاسبه مي شود كه ميزان هزينه هاي انجام شده در كل كشور را از ميزان درآمدهاي كل كشور كسر كرده و عدد حاصل را به عنوان ميزان توليد خالص داخلي در نظر مي گيرند.
كشوري كه از ارزش توليد ناخالص داخلي بالايي برخوردار باشد نشان مي دهد كه بخش هاي اقتصادي آن براي توليد سرمايه اعم از كالا و خدمات فعال است و سيستم سرمايه گذاري، روابط كارگر و كارفرما و بهره برداري از مجموعه هاي توليدي و خدماتي در حد قابل قبول فعاليت مي كنند. اما به هيچ وجه نشان دهنده توزيع مناسب درآمدها و تنظيم ضرائب كارآمدي در توليد نمي باشد. چون اعداد توليد ناخالص داخلي بزرگ و دهن پركن هستند دولت ها و مسئولان بيشتر مايل به استفاده از آن به عنوان معيار فعاليت هاي خود هستند.
در نقطه مقابل آن توليد ناخالص داخلي قرار دارد كه به دليل كم كردن هزينه ها از درآمدهاي سال مالي نشان از موفق بودن سيستم فعاليت ها و پويا بودن اقتصاد يا فقدان پويايي آن دارد و وضغيت اقتصادي را به احسن وجه نمايش مي دهد. اين رقم گاه مي تواند به صورت منفي جلوه گر شود و گاه به صورت مثبت. مثبت بودن توليد ناخالص داخلي فعاليت مثمر و پوياي اقتصادي را گواهي مي دهد و نشان مي دهد كه بخش هاي مختلف اقتصادي در مجموع زادآوري داشته و موجبات درصدي از رشد را فراهم مي آورند. دولت ها براي خوداقناعي و تبليغاتي برخورد كردن معمولاً همه درآمدهاي حاصل از فعاليت هاي اقتصادي را در اين آمار استفاده مي كنند و درآمدهايي كه جزء سرمايه كشور محسوب مي شود را به پاي فعاليت هاي خود مي نويسند و از اين طريق تراز مالي خود را مثبت ارزيابي مي كنند.
در ايران به دليل صادرات مقادير قابل توجهي از سرمايه ملي به نام نفت هميشه اين تراز اقتصادي مثبت بوده و توليد خالص داخلي ما هم وضعيت مثبتي را نشان مي دهد، غافل از آنكه ما نبايد درآمدهاي نفتي را جزء درآمدهاي حاصل از كار و تلاش نيروهاي كار به حساب بياوريم و بر اساس آن توليد خالص داخلي را حساب كنيم. اگر رقم حاصل از درآمدهاي نفتي را از كل درآمدهاي سال كسر نمائيم آنگاه در بسياري از سالها وضعيت اقتصادي كشور را بحراني و يا مصرف كننده از درآمدهاي نفتي خواهيم ديد و توليد خالص داخلي ما هم رقم منفي را نشان خواهد داد.
اين مقدمه از آن جهت مهم بود كه برخي گمان نكنند تاكيد بر توليد ملي همان مفهوم محاسبات اقتصادي توليد ناخالص يا خالص داخلي را دارد. مفهوم بكار رفته در مورد توليد ملي در نامگذاري سال 91 بر كالاهاي توليد شده توسط ملت ايران تاكيد دارد. اين كالا مي تواند توليدات صنعتي يا صنايع دستي و فعاليت هاي كشاورزي و محصولات گردشگري و ساير خدمات را شامل شود. حتي خدمات فني و توليد نرم افزاري و مغزافزاري مختلف چه در داخل و چه در خارج از كشور توسط مردم ايران به عنوان توليد ملي ما محسوب خواهد شد. ممكن است تعدادي از نيروهاي مستعد در آينده در كشوري كارخانه اي را دائر كرده و توليدات آن را در چرخه بازار بين المللي به فروش برسانند و درآمد حاصل از آن بخشي از چرخه هاي اقتصادي داخل كشور ما را فعال نمايد، در اين صورت اين هم به عنوان توليد ملي قابل احتساب مي باشد.
بنابراين در ابعاد توليد ملي هم گستره سطح سرزميني مطرح است و هم توسعه فعاليت هاي توليدي در خارج از پهنه خاك وطن را در بر مي گيرد. پر واضح است كه مقصود رهبري معظم انقلاب از توليد، نگاه مثبت انديش به مفهوم توليد بود. در اين چرخه توليدي مواد مخدر و مشروبات الكلي و ساير فعاليت هاي حرام جزء توليد ملي محسوب نخواهد شد.
در مورد حمايت از كار و سرمايه ايراني باز اين مفهوم به وضوح به ذهن متبادر مي شود كه ما اين حمايت را بايد اعم در نظر بگيريم و محدوديت هاي آن هم بر اساس قانون و ديدگاههاي شرع مقدس اسلام مقيد مي شود. كار در مصداق بيروني خود فرصت هاي شغلي را نيز شامل مي شود و مخالفت ذاتي با آمار سازي هاي صرف توسط مسئولان دارد. كار و اشتغال و فرصت هاي شغلي به شدت وابسته به هم بوده و سياق گفتاري رهبري هم به گونه اي است كه در طي ساليان زيادي بر اشتغال موثر تاكيد داشتند. به طوري كه نگارنده مقاله مفصلي در شماره 26 مجله جهاد علمي در سال 1381 در استقبال از فرمايشات رهبري در اين مورد تحت عنوان اشتغال موثر نگاشته كه در آنجا ابعاد مختلف اين موضوع تبيين شده است.
در اين مقاله علاوه بر موثر بودن اشتغال بر پايداري و استمرار آن نيز تاكيد شده است. كار و ابعادي كه با خود به همراه دارد مورد تحليل جامع قرار گرفته و ضرباتي كه كشور و آحاد ملت دراثر توسعه بيكاري از جنبه هاي مختلف با آن مواجه مي شوند توضيح داده شد. حمايت از كار براي ايرانيان مي تواند موجب پديد آوردن اين فرهنگ بشود كه واردات را عملاً تقبيح كرده و تعصب ملي بر مصرف كالاهاي ايراني را افزايش دهد. در واقع مسئوليت دولت در اين رابطه به مراتب بيش از ملت مي باشد.
اكثر سرمايه گذاراني كه مبناي درآمدهاي خود را بر توسعه واردات محور استوار كرده اند بايد توسط دولت به طرف فرايندهايي هدايت شوند كه با سرمايه گذاري بر روي توليد نيازهاي داخلي و قابل رقابت با كيفيت هاي ارائه شده بين المللي، زمينه هاي لازم را براي معكوس كردن روند سيستم هاي درآمدزايي خود در پيش گيرند. درآمدزايي سرمايه گذاران بايد به سوي توسعه صادرات محور و حضور موفق در بازارهاي بين المللي هدايت شود و بر اين اساس بايد با يك برنامه مدون به طور مرتب از ميزان صادرات نفت خام كاسته و بر صادرات محصولات فرآوري شده از آن تاكيد شود. اگر با ديد مزيت نسبي هم به اين فرآوري ها نگريسته شود با ايجاد تحول تكنولوژيك در توليد فرآورده ها و فزون سازي ميزان بهره وري و كارايي با احداث كارخانجات پيشرفته تر و مدرن سازي مدل هاي قديمي و مديريت بر زمان مي توان انديشه تحول زاي رهبري را تحقق عيني بخشيد.
اجراي اين ديدگاه براي حمايت از كار و سرمايه ايراني نياز به شناخت دقيق و وسيع اين دو واژه كار و سرمايه ايراني دارد. در مورد كار آنچه در اينجا ذكر شد و آنچه كه در مورد اشتغال مولد و پايدار در مقاله مورد بحث توام با آثار مخرب بيكاري در جامعه آمد كفايت مي كند. در مورد سرمايه ايراني اگرچه جسته و گريخته به طور پراكنده در مورد آن صحبت به ميان آمده است ولي مقداري توضيح براي باز شدن موضوع ضرورت دارد.
سرمايه به چه چيزهايي قابل اطلاق است؟ آيا سرمايه فقط صورت مادي دارد يا صور معنوي هم مي تواند به عنوان سرمايه در نظر گرفته شود؟ آيا سرمايه هاي مادي در شكل كالا متبلور مي شود و هر چيزي غير از كالا قابليت اطلاق به عنوان سرمايه را ندارد؟
از ديدگاه بسياري از افراد سرمايه در هر كشوري از اساس برخاسته از اراده انسان با توان ايجاد تغيير شكل در مواد طبيعي و حتي معنوي مي باشد. از اين ديدگاه بزرگترين سرمايه زمان و فرصت انجام كار براي هر ملتي است. اگر ملتي بتواند از فرصت هاي انجام كار خود به صورت بهره ور استفاده نمايد قطعاً به پيشرفت هاي بالايي دست خواهد يافت و در تحولات جهاني صاحب نقش هاي برجسته اي خواهد شد. نيروي انساني متخصص از بزرگترين سرمايه هايي است كه هر كشوري دارد. اين نيروي انساني متخصص است كه مي تواند بهره وري از سرمايه هاي ديگر، از جمله بهره وري از زمان را افزايش دهد. بنابراين تربيت نيروهاي انساني متخصص و آموزش هدفمند آنها را به هيچ وجه نبايد جزء هزينه محسوب نمود.
يكي از نقاط ضعف در بودجه ريزي ساليانه و متعاقب آن در هدف گذاري هاي برنامه هاي پنج ساله و درازمدت در كشورها اين است كه تربيت و آموزش نيروهاي متخصص در نهادهاي آموزشي مانند آموزش و پرورش و وزارت علوم را جزء بودجه هاي هزينه اي محسوب مي كنند و در ترازي اعتبارات عمراني و هزينه اي آن را به ديد منفي نگاه مي كنند. تلاش وسيعي صورت مي گيرد كه ميزان رشد اين هزينه ها تا حد ممكن كم در نظر گرفته شود و اين به نوبه خود بر روي سطح تربيت نيروي انساني تاثير ماهوي مي گذارد.
در هر صورت سخت گيري در تربيت و آموزش نيروهاي انساني در كشور از مسائل بسيار ضروري مي باشد تا بتوان اصلي ترين زيرساخت توليد را كه تربيت نيروي انساني مي باشد خوب و بموقع تربيت كرده و در اختيار بخش هاي نيازمند قرار داد. اين بخش مي تواند با القاء تفكر تحول ساز در وضعيت توليد در نيروهاي انساني ماهر، زمينه را براي ارتقاء برناهم ريزي شده كيفيت و رقابتي بودن محصولات توليدي در بخش هاي مختلف آماده نمايد.
منابع طبيعي شامل منابع تجديد پذير (جنگل، مرتع، اراضي كشاورزي) و منابع تجديد ناپذير (انواع كاني ها و نفت و زغال سنگ و گاز) سرمايه هاي بزرگ هر كشور براي بهره برداري هاي بعدي هستند. اين منابع به صرف استحصال از ارزش افزوده بالايي برخوردار نخواهند شد. مهمترين بخش استفاده از اين منابع، تبديل و اعمال تغييراتي است كه با استفاده از نيروي انساني ماهر و متخصص و تكنولوژي هاي مدرن بر روي آنها صورت مي گيرد. هرچه سطح تبديل و ارزش افزايي استفاده از اين منابع بالاتر برود، درآمدزايي اقتصادي و توليد و نهادينه كردن كار و بومي سازي تكنولوژي هاي مدرن نيز توسعه مي يابد.
بنابراين در همه زمينه ها سه عنصر نيروي انساني ماهر و متخصص، منابع طبيعي و توسعه يافتگي سطح تكنولوژي اساس و محور همه سرمايه هاي يك كشور را تشكيل مي دهند. در همين رابطه سرمايه هاي معنوي محرك فعاليت هاي مثبت اقتصادي و تجاري و مهارت در كسب و حضور در بازارهاي خارجي و آماده سازي كالا بر اساس استانداردهاي مورد نياز، مدرن سازي سيستم تبليغات تجاري و توليد ذائقه هاي جديد براي پذيرش كالا و غيره مي باشد. سرمايه هاي معنوي در ساخت انسان متعهد و مسئوليت پذير بسيار موثرند و ستون هاي قابل اتكاء جامعه محسوب مي شوند. بدون وجود سرمايه هاي معنوي احتمال ايجاد انحراف در اهداف و تهي سازي محتواي زندگي آحاد جامعه بسيار بالا است و ميزان هدر رفت نيروها فوق العاده افزايش پيدا مي كند.
از اين جهت نمي توان نقش تاثيرگذار علوم انساني را ناديده انگاشت و تمام ابعاد مختلف علوم در ساختار توليد ملي كشور به عنوان سرمايه محسوب مي شوند كه بايد مورد حمايت جدي واقع شوند. هنر در هر زمينه اي مي تواند در شكيل سازي و انتقال مفاهيم اساسي در فرم هاي جذاب را بر عهده بگيرد و با تركيبي از خط و تصوير و شكل و نما روح متقاضيان را تسخير نمايد و بر ميزان گرايشات به سمت كالاي مورد بحث را افزايش داده و مزيت ترجيحي براي آن در انتخاب توسط مشتري ايجاد نمايد. فرهنگ يك جامعه به وسيله هنر و ادبيات و علوم انساني قابليت صدور مي يابد و با آن مي توان به تبليغ صداقت و ايجاد الفت در بين ملت ها اقدام نمود. بنابراين حمايت از سرمايه هاي ايراني به معني اعم كلمه حمايت از سرمايه هاي انساني متخصص و ماهر، حمايت از منابع طبيعي و حفظ و حراست و استفاده بهينه و كارآمد از آنها، افزايش روزافزون سطح پيشرفتگي و مدرن سازي تكنولوژي، حمايت از سرمايه هاي غني علوم انساني و هنر و ادبيات كشور همه و همه را توامان مد نظر دارد.
واضخ است كه همه اين مفاهيم در صورتي قابل اقتباس از نامگذاري سال 91 مي باشد كه آن را به صورت توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني در نظر بگيريم و در صورت تغيير تعمدي آن به صورت "توليد داخلي، كار و سرمايه ايراني" و يا "توليد ملي و كار و سرمايه ايراني" ، به نوعي تحريف معنوي در آن صورت خواهد گرفت و لزوماً واجد مفاهيم گسترده فوق نخواهد بود.
shomalpress.com