تاريخچه تاسيس و فعاليت شركت
شركت سيمان سپاهان در تاريخ 15/11/1348 به منظور توليد سيمان خاكستري تاسيس و درتاريخ 29/1/1350
به ثبت رسيده است . اولين خط توليد سيمان به ظرفيت 3300 تن كلينكر در روز در تيرماه 1358 و دومين خط
توليد با همانظرفيت در آبانماه 1360 به بهره برداري رسيد . با توجه به پتانسيل مصرف سرانه سيمان در كشور و
افزايش فعاليت عمراني واحساس كمبود توليد سيمان در بازار مصرف كه از عوامل مهم وقفه در طرح هاي عمراني
بود موجب گرديد تا شركت سيمان سپاهان نسبت به احداث خط جديد با ظرفيت 3300 تن كلينكر در روز اقدام نمايد .
با با احداث خط جديد در خردادماه 1387 و با توجه به سرمايه گذاري علمي و تحقيقاتي در زمينه توليدسيمانهاي
جديد هم اكنون پتانسيل ظرفيت توليد كارخانه به ميزان چهار ميليون تن در سال افزايش يافته است .
شركت سيمان سپاهان با اعتقاد به ايجاد تنوع محصول مطابق نياز مشتري و توليد سيمانهاي مختلف با كاربردهاي
ويژه و بهره گيري از امكانات تجهيزاتي و پتانسيل نيروي انساني متخصص ، توان توليد حداقل 9 نوع سيمان شامل
انواع سيمانهاي پرتلند ، پرتلند سرباره اي ، آهكي ، پوزولاني و مركب ... را دارا بوده و با توجه به سابقه طولاني د ر
توليد انواع سيمان سرباره اي و مطالعات گسترده تحقيقاتي و كاربردي و كسب دانش فني ، بعنوان اولين و تنها
توليد كننده اين نوع سيمان بر اساس استاندارد ملي ايران و اروپا مي باشد .
هم اكنون با توجه به وجود نيروهاي متخصص و تجهيزات بالفعل و بالقوه ، خطوط توليد و معادن مطلوب سنگ آهن
و دسترسي به پوزولان با تعريف پروژه هاي تحقيقاتي كاربردي با دانشگاهها و مراكز علمي داخلي و خارجي و
با همكاري اساتيد مجرب و متخصص در زمينه توليد سيمانهاي آميخته متنوع ، اين نويد را به مشتريان عزيز مي دهد
كه در آينده نزديك با ايجاد تنوع محصولات زمينه جهت انتخاب و مصرف انواع سيمانها با كاربردهاي ويژه به طور
گسترده فراهم گردد .
اقتصاد ، كارآفريني و ضعفها
توسعه و توليد ثروت، زماني بر محور منابع كشاورزي، صنعت و خدمات بود اما اقتصاددانان به اين نتيجه رسيدند كه در اين استراتژيها كه تاكيد بر نيروي انساني و منابع طبيعي است اقتصاد نمي تواند با سرعت كافي توسعه يابد، در نتيجه بحث فراصنعتي و توسعه اقتصاد دانش بنيان مطرح شد.
شايد پرداختن به اقتصاد دانش بنيان اكنون براي كشور دير هم شده باشد و براي رسيدن به اقتصاد مبتني بر دانايي، همكاري دانشگاهيان و صاحبنظران علم اقتصاد و آحاد مردم ضروري است. با توجه به آنكه اقتصاد دانش بنيان براساس علم و دانش پايه گذاري شده است بايد براي حركت در اين مسير، دانشگاهها پايه اصلي رشد اين اقتصاد باشند.
در مراحل اوليه تاسيس دانشگاهها در جهان، آموزش بهعنوان تنها رسالت اين مراكز مطرح بود. در دوران دوم بحث پژوهش هم با وجود برخي مخالفتها عنوان شد و موجب شد در مباحث آموزشي از نتايج پژوهشها استفاده شود كه نتيجه آن غناي آموزش و افزايش كارايي و بهرهوري بود. اما عدم بازگشت سرمايه هزينه شده براي آموزش و قرار گرفتن نتايج اغلب پژوهشها در قفسهها، موجب ايجاد موج سوم كه همان حلقه گمشده اقتصاد بود، شد. اين موج با كافي ندانستن آموزش و پژوهش، خواهان استفاده از نتايج پژوهشهاي هدفمند با استفاده از خلاقيت و نوآوري در عمل براي حل مشكلات مردم، كشورها و توليد ثروت شد.
يكي از مشكلات ما اين است كه دانشگاههاي كشور اكنون آمادگي لازم را براي دستيابي به اقتصاد دانشبنيان ندارند. دلايل آن را اينگونه ميتوان توصيف كرد كه آموزش در دانشگاهها براساس نياز بازار نيست بلكه آموزش تئوري آن هم از نوع ضعيف است. ديگر آنكه رشتههايي كه ارائه ميشود براساس تخصص اساتيد موجود است نه نياز جامعه. اگرچه از سوي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري رهنمودهايي داده شده است تا زمينه براي برخي از رشتههاي تحصيلي بين رشتهاي فراهم شود اما برخي از اساتيد كه فارغالتحصيل خارج از كشور بودهاند، براساس موضوعاتي كه در همان كشور مطرح بوده است و خود تحصيل كردهاند به ايجاد رشته در دانشگاهها پرداخته اند. به همين دليل ما شاهد بيشترين ميزان بيكاري در بين فارغالتحصيلان و افراد تحصيلكرده هستيم.
استاد كارآفرين علاوه بر تحصيلات اين رشته بايد خود كارآفرين باشد تا بتواند تجربيات خود را در اختيار دانشجويان قرار داده و ايشان را در جريان ريسكهاي احتمالي قرار دهد.
از اينكه فارغالتحصيلان دانشگاهها بعد از 4 سال علمآموزي اعتماد به نفس كافي را براي انجام فعاليتهاي اقتصادي ندارند، بايد تأسف خورد. علاوه بر تخصص تئوريك، دانشجويان بايد به طور عملي و كاربردي با رشته خود آشنا شوند كه اگر چنين شود ريسكپذيري و اعتماد به نفس اين افراد نيز افزايش مييابد.
پايه علمي فعاليتهاي اقتصادي، كارآفريني است. فارغ التحصيلان دانشگاهها با شناختن مهارتهاي كارآفريني و بازار كالا و خدمات، كسب تجربههاي فني و تخصص و داشتن دانش مديريتي ميتوانند نتايج پژوهشهاي علمي در عرصه توليد كالا و خدمات را به كار گيرند.
ايجاد واحدهاي كوچك و متوسط كارآفريني در رشد سريع توسعه اقتصادي، اثرگذار است اما مشكل آنها ورشكستگي اين واحدها به دليل بيتجربگي و جوان بودن آنها است. براي حل اين مشكل ايجاد مراكز رشد ضروري است. مراكز رشد با دادن مشاوره به واحدهاي كوچك و متوسط كارآفرين، آنها را تا رسيدن به بلوغ كاري حمايت ميكنند.
موضوع كارآفريني در كشورهاي غربي براي نخستين بار در دانشگاههاي علوم انساني بهخصوص در رشتههاي اقتصاد و بعدها مديريت مطرح شد. اما در بزرگ ترين دانشگاه علومانساني كشور به اين موضوع در حد نياز پرداخته نشده است كه جاي تأسف دارد و دليل آن برخي اعتقادات مبني بر مختص بودن كارآفريني به دانشگاههاي فني است. اين در حالي است كه دانشگاههاي علوم انساني بايد در زمينه توسعه كارآفريني، مراكز رشد و پاركهاي صنعتي سرآمد باشند.
كارآفريني داراي 2 مبحث اقتصاد كارآفرين و مديريت كارآفرين است. اقتصاد كارآفريني به تركيب بهينه منابع و ايجاد ارزش افزوده بيشتر و ايجاد واحدهاي توليدي و خدماتي كه محصول آنها با بهترين كيفيت و قيمت رقابتي دقيقا مورد نياز بازار خاص خود باشد، ميپردازد،در حالي كه مديريت كارآفريني، تحول، خلاقيت و نوآوري را در قسمت مديريت بنگاه، بازاريابي، تجارت الكترونيكي و فروش كالا و خدمات بررسي ميكند. اما با اين وجود در دانشكده كارآفريني تاسيس شده تنها به مديريت كارآفريني پرداخته شده و سؤالي كه مطرح ميشود اين است كه ابتدا چه چيزي براساس اقتصاد كارآفريني توليد شده است كه بخواهيم براي آن بازاريابي كنيم؟
موضوع كارآفريني در كشورهاي غربي براي نخستين بار در دانشگاههاي علوم انساني بهخصوص در رشتههاي اقتصاد و بعدها مديريت مطرح شد
در 2 سال گذشته دولت وامهايي را در اختيار شركتهاي كوچك و زودبازده قرار داده است. اگرچه اين تصميم خوبي بود ولي با عجله اجرايي شد چرا كه من معتقدم اين وام بايد درصورتي پرداخت ميشد كه مديران اين واحدها مهارتهاي لازم را در دورههاي آموزش كارآفريني كسب ميكردند تا با نوشتن طرح كسب و كار و تسلط نسبي بر نقشه راه ابزار كافي براي موفقيت را در اختيار ميگرفتند. دليل اين عملكرد توجه به مديريت كارآفريني به جاي اقتصاد كارآفريني بوده است. لذا ضرورياست براي رفع اين مشكل هرچه سريعتر دانشكدههاي اقتصاد كارآفريني نيز تاسيس شوند چرا كه اولويت در اقتصاد دانش بنيان با اين اقتصاد است.
كارآفريني امري سهل و ممتنع است. برخي با خواندن يك كتاب و جزوه خود را استاد كارآفريني ميدانند در حالي كه استاد كارآفرين علاوه بر تحصيلات اين رشته بايد خود كارآفرين باشد تا بتواند تجربيات خود را در اختيار دانشجويان قرار داده و ايشان را در جريان ريسكهاي احتمالي قرار دهد.
دسترسي به اطلاعات صحيح در توسعه اقتصاد دانش بنيان بسيار مهم است و ايجاد مركز آمار مستقل براي خارج شدن از بحران آمار موجود در كشور ضروري است. اساس پژوهشهاي دانشگاهي دسترسي به آمار و اطلاعات صحيح و شفاف است كه ارائه آمارهاي متفاوت از سوي سازمانهاي گوناگون يا به روز نبودن اطلاعات باعث ايجاد اختلال در روند تحقيقات ميشود.
بايد آمار در فواصل زماني كوتاه انجام شود. دولت بايد سيستم جمعآوري اطلاعات را برعهده مراكز آمارگيري مستقل قرار دهد و از طريق مركز آمار كشور بهعنوان متولي اصلي، آمارهايي را ارائه دهد و بر عملكرد اين مراكز نظارت كند.
بخش اقتصاد
منابع:
برگرفته از همشهري
محمدرضا قنبري
عضو هيأت علمي دانشگاه علامه طباطبا يي
عوامل و موانع كار آفريني در كشور
در ادامه مباحث كارآفريني در كشور به بررسي موانع كارآفريني ميپردازيم. اميد است كه در فرصتهاي بعدي طرحهاي كارآفرينانه رابه شما معرفي كنيم
چند هفته پيش تجليلي از بعضي از كار آفرينان كشور صورت گرفت ؛ كه برايتان جالب بود اگر از صدا و سيما جريان اين تجليل را مشاهده ميكرديد . اين تجليل صرفا با يك لوح تقدير و يك تنديس بود. بسياري از كار آفرينان اظهار كردند كه زحمات آنان اصلا مورد توجه مسئولين قرار نميگيرد و همچنين هيچ نوع خدمات و امكاناتيبراي آنها در نظر گرفته نميشود . به همين دليل در يك نگاه گذرا سعي شد تا در مقالهاي به اين موضع پرداخته شود .
از يك ديد مثبت و اميدوارانه كشورمان آمادگي و ظرفيت ريسك پذيري در زمينه كار آفريني را دارد ، و بر اساس گزارش موسسه ديده بان كار آفريني جهاني ايران بالاترين ميزان پذيرش ريسك در كسب و كار خطرآفرين را داشته و همين طور درصد كار آفرينان در ايران به نسبت ساير كشورها نيز2 برابر متوسط جهاني است .
ولي جاي يك سوال باقي است كه چه مقدار پذيرش چنين خطر و ريسكي به نتايج مفيد و مثبتي مي انجامد ؟ و آيا چنين خطر كردنهايي جاي اميدواري براي كار آفريني در مراحل بعدي در كشور ميگذارد ؟ و يا براي افراد كار آفرين حيطههايي را ميگشايد تا دست به خلاقيت و ابداع در شرايط مختلف بزنند ؟
*يكي از شرايطي كه در بحث كار آفريني در ايران جاي ابهام دارد، اين است كه نميتوان به خوبي بازار موجود را پيش بيني و مطالعه كرد. مثلا اگر كار آفريني بخواهد دست به يك شرايط كاري جديدي بزند، نميتواند حداقل درصدي را براي موفقيت خود پيش بيني كند. اگر چه كه هميشه بايد اميدوار بود و هر شكستي چه جزيي و چه كلي را به گفته حضرت علي (عليه اسلام ) به منزله پلههاي اول موفقيت دانست .
حتي اگر كار آفرينان دست به تصميمات جديدي براي را اندازي كار جديدي بزنند و به دنبال راه حل تازهاي هم باشند، باز امكان زيادي وجود دارد كه موفق نشوند . علت چيست ؟ ميتوان گفت كه علت اصلي آن، غير قابل پيش بيني بودن بازار موجود و يا موقعيت كنوني است .
با اين كه خلأ هاي فراواني در زمينه كاري در ايران وجود دارد و افراد كار آفرين اين خلأ ها را درك ميكنند، اما از طرف ديگر ميزان درك اين ريسكها هم بالا ميباشد
به همين دليل اغلب كار آفرينان در ايران بعد از مدتي از ادامه كار دلسرد شده و دوباره كار را از سر نميگيرند و بسياري از آنان از حيطههاي كار آفريني كنار ميكشند. زيرا هزينهاي كه بايد پرداخت كنند بيشتر از آن چيزي است كه فرض يا پيش بيني ميشود. از طرف ديگر امكانات در دسترس اين افراد كم است. امكانات اقتصادي و اجتماعي افراد كار آفرين محدود است .
* مثلا در گام اول بحث وام و پشتوانه مالي است. وامها با بهرههاي بالا، محدود بودن سقف وامها و مالياتها از ابتداي كار مشكل ديگري بر سر راه كار آفرينان است. زيرا يك كار آفرين بايد بتواند در ابتداي كار پيش بيني كند كه تا چه حدي ميتواند بهره وري داشته باشد تا وامها را پرداخت كند. پس حداقل بايد سيستم اقتصادي به گونهاي باشد كه ماليات براي كار آفرينان به حداقل برسد و سودهاي بانكي نيز كمتر باشد و يا ماليات و سودهاي زياد از كار آفرينان زماني گرفته شود، كه كار آنان راه اندازي شده و بازدههاي آنها چند دوره ارزيابي شود تا جرات كار آفريني مفيد در بين افرادي كه خلاقيت بالا در اين زمينه دارند بالا رود.
با اين كه خلأ هاي فراواني در زمينه كاري در ايران وجود دارد و افراد كار آفرين اين خلأ ها را درك ميكنند، اما از طرف ديگر ميزان درك اين ريسكها هم بالا است و همين درك ميزان ريسك و خطر پذيري باعث ميشود كه كار آفرينان اغلب دلسرد شوند . علت عمده اين خطرها ، وضعيت اقتصادي كنوني است .
*مشكل ديگر كه باعث احساس عدم امنيت در بين كار آفرينان ميشود، ثابت نبودن نرخها در مواد اوليه است. بسياري از كارهاي توليدي نياز به مواد اوليه دارد كه اغلب از خارج از كشور وارد ميشوند و ثابت نبودن نرخ دلار و ارزهاي خارجي و مشكلات گمركي باعث ميشود كه بسياري از كار آفرينان كه علاقه وافري به كار آفريني و ايجاد مشاغل جديد دارند را با يأس مواجه ميسازد؛ اگر مواد اوليه هم از داخل كشور تهيه شود ، نيز از اين قاعده خارج نيست .
*بسياري از اوقات و در بسياري از زمينهها ، كار آفريني نيز براي يك فرد در موقعيت كنوني فايدهاي ندارد. شرايط اقتصادي موجود به فرد اجازه نميدهد كه كار آفريني توأم با ضرر داشته باشد؛ بنابراين بسياري از افراد سرمايه دار ترجيح ميدهند كه به جاي كار آفريني و ايجاد كارهاي توليدي به صورت فردي كار كنند. مثلا ديده ميشود بسياري از تجار به چين سفر ميكنند و بجاي راه اندازي يك توليدي، همان محصول را ارزانتر (و اغلب بي كيفيتتر ) خريداري كرده و بسيار گرانتر در بازار ايران فروش ميكنند .
*مشكل اساسيتر زماني پيش ميآيد كه در جامعه و در سطح مديريتي اين افراد كمتر مورد استقبال قرار ميگيرند و يا كمتر ديده ميشود تا علتهاي موفقيت افراد كار آفرين موفق ريشه يابي و يا اطلاع رساني شود. بهتر است در سايتهاي مربوط به كار آفريني راهها و علتهاي موفقيت كار آفرينان مطرح شده و به صورت راهنماهايي در اختيار افراد تازه كار قرار گيرد؛ تا كار آفرينان تازه كار با موانع و سدهاي سر راه خود بيشتر آشنا شده و هر شكست كوچكي را بزرگ قلمداد نكرده و بدانند كه اين راهي را كه انتخاب كردهاند ممكن است با هر چيزي مواجه باشد .
فاطمه رئيسي
بخش اقتصاد تبيان
عوامل و موانع كار آفريني در كشور
در ادامه مباحث كارآفريني در كشور به بررسي موانع كارآفريني ميپردازيم. اميد است كه در فرصتهاي بعدي طرحهاي كارآفرينانه رابه شما معرفي كنيم
چند هفته پيش تجليلي از بعضي از كار آفرينان كشور صورت گرفت ؛ كه برايتان جالب بود اگر از صدا و سيما جريان اين تجليل را مشاهده ميكرديد . اين تجليل صرفا با يك لوح تقدير و يك تنديس بود. بسياري از كار آفرينان اظهار كردند كه زحمات آنان اصلا مورد توجه مسئولين قرار نميگيرد و همچنين هيچ نوع خدمات و امكاناتيبراي آنها در نظر گرفته نميشود . به همين دليل در يك نگاه گذرا سعي شد تا در مقالهاي به اين موضع پرداخته شود .
از يك ديد مثبت و اميدوارانه كشورمان آمادگي و ظرفيت ريسك پذيري در زمينه كار آفريني را دارد ، و بر اساس گزارش موسسه ديده بان كار آفريني جهاني ايران بالاترين ميزان پذيرش ريسك در كسب و كار خطرآفرين را داشته و همين طور درصد كار آفرينان در ايران به نسبت ساير كشورها نيز2 برابر متوسط جهاني است .
ولي جاي يك سوال باقي است كه چه مقدار پذيرش چنين خطر و ريسكي به نتايج مفيد و مثبتي مي انجامد ؟ و آيا چنين خطر كردنهايي جاي اميدواري براي كار آفريني در مراحل بعدي در كشور ميگذارد ؟ و يا براي افراد كار آفرين حيطههايي را ميگشايد تا دست به خلاقيت و ابداع در شرايط مختلف بزنند ؟
*يكي از شرايطي كه در بحث كار آفريني در ايران جاي ابهام دارد، اين است كه نميتوان به خوبي بازار موجود را پيش بيني و مطالعه كرد. مثلا اگر كار آفريني بخواهد دست به يك شرايط كاري جديدي بزند، نميتواند حداقل درصدي را براي موفقيت خود پيش بيني كند. اگر چه كه هميشه بايد اميدوار بود و هر شكستي چه جزيي و چه كلي را به گفته حضرت علي (عليه اسلام ) به منزله پلههاي اول موفقيت دانست .
حتي اگر كار آفرينان دست به تصميمات جديدي براي را اندازي كار جديدي بزنند و به دنبال راه حل تازهاي هم باشند، باز امكان زيادي وجود دارد كه موفق نشوند . علت چيست ؟ ميتوان گفت كه علت اصلي آن، غير قابل پيش بيني بودن بازار موجود و يا موقعيت كنوني است .
با اين كه خلأ هاي فراواني در زمينه كاري در ايران وجود دارد و افراد كار آفرين اين خلأ ها را درك ميكنند، اما از طرف ديگر ميزان درك اين ريسكها هم بالا ميباشد
به همين دليل اغلب كار آفرينان در ايران بعد از مدتي از ادامه كار دلسرد شده و دوباره كار را از سر نميگيرند و بسياري از آنان از حيطههاي كار آفريني كنار ميكشند. زيرا هزينهاي كه بايد پرداخت كنند بيشتر از آن چيزي است كه فرض يا پيش بيني ميشود. از طرف ديگر امكانات در دسترس اين افراد كم است. امكانات اقتصادي و اجتماعي افراد كار آفرين محدود است .
* مثلا در گام اول بحث وام و پشتوانه مالي است. وامها با بهرههاي بالا، محدود بودن سقف وامها و مالياتها از ابتداي كار مشكل ديگري بر سر راه كار آفرينان است. زيرا يك كار آفرين بايد بتواند در ابتداي كار پيش بيني كند كه تا چه حدي ميتواند بهره وري داشته باشد تا وامها را پرداخت كند. پس حداقل بايد سيستم اقتصادي به گونهاي باشد كه ماليات براي كار آفرينان به حداقل برسد و سودهاي بانكي نيز كمتر باشد و يا ماليات و سودهاي زياد از كار آفرينان زماني گرفته شود، كه كار آنان راه اندازي شده و بازدههاي آنها چند دوره ارزيابي شود تا جرات كار آفريني مفيد در بين افرادي كه خلاقيت بالا در اين زمينه دارند بالا رود.
با اين كه خلأ هاي فراواني در زمينه كاري در ايران وجود دارد و افراد كار آفرين اين خلأ ها را درك ميكنند، اما از طرف ديگر ميزان درك اين ريسكها هم بالا است و همين درك ميزان ريسك و خطر پذيري باعث ميشود كه كار آفرينان اغلب دلسرد شوند . علت عمده اين خطرها ، وضعيت اقتصادي كنوني است .
*مشكل ديگر كه باعث احساس عدم امنيت در بين كار آفرينان ميشود، ثابت نبودن نرخها در مواد اوليه است. بسياري از كارهاي توليدي نياز به مواد اوليه دارد كه اغلب از خارج از كشور وارد ميشوند و ثابت نبودن نرخ دلار و ارزهاي خارجي و مشكلات گمركي باعث ميشود كه بسياري از كار آفرينان كه علاقه وافري به كار آفريني و ايجاد مشاغل جديد دارند را با يأس مواجه ميسازد؛ اگر مواد اوليه هم از داخل كشور تهيه شود ، نيز از اين قاعده خارج نيست .
*بسياري از اوقات و در بسياري از زمينهها ، كار آفريني نيز براي يك فرد در موقعيت كنوني فايدهاي ندارد. شرايط اقتصادي موجود به فرد اجازه نميدهد كه كار آفريني توأم با ضرر داشته باشد؛ بنابراين بسياري از افراد سرمايه دار ترجيح ميدهند كه به جاي كار آفريني و ايجاد كارهاي توليدي به صورت فردي كار كنند. مثلا ديده ميشود بسياري از تجار به چين سفر ميكنند و بجاي راه اندازي يك توليدي، همان محصول را ارزانتر (و اغلب بي كيفيتتر ) خريداري كرده و بسيار گرانتر در بازار ايران فروش ميكنند .
*مشكل اساسيتر زماني پيش ميآيد كه در جامعه و در سطح مديريتي اين افراد كمتر مورد استقبال قرار ميگيرند و يا كمتر ديده ميشود تا علتهاي موفقيت افراد كار آفرين موفق ريشه يابي و يا اطلاع رساني شود. بهتر است در سايتهاي مربوط به كار آفريني راهها و علتهاي موفقيت كار آفرينان مطرح شده و به صورت راهنماهايي در اختيار افراد تازه كار قرار گيرد؛ تا كار آفرينان تازه كار با موانع و سدهاي سر راه خود بيشتر آشنا شده و هر شكست كوچكي را بزرگ قلمداد نكرده و بدانند كه اين راهي را كه انتخاب كردهاند ممكن است با هر چيزي مواجه باشد .
فاطمه رئيسي
بخش اقتصاد تبيان
كارآفريني چيست؟
بخش اقتصاد- واژه كارآفريني از كلمه فرانسوي Entrepreneur به معناي " متعهد شدن " نشاُت گرفته اسـت. بنابـر تعريف واژنامه دانشگـاهي وبستر : كارآفرين كسي است كه متعهد مي شود مخاطره هـاي يك فعاليت اقتصادي را سازماندهي ، اداره و تقبل كند.
اقتصاد دانان نخستين كساني بودند كه در نظريه هاي اقتصادي خود به تشريح كارآفرين و كارآفريني پرداختند. ژوزف شومپــيتر كارآفرين را نيــروي محركــه اصلي در توسعه اقتصادي مي داند و مي گويد: نقش كارآفرين نوآوري است . از ديدگاه وي ارائه كالايي جديد ، ارائه روشي جديد در فرآيند توليد ، گشايش بازاري تازه ، يافتن منابع جديد و ايجاد هرگونه تشكيلات جديد در صنعت و... از فعاليت هاي كارآفرينان است. كـرزنر نيز كـه از استــادان اقتصاد دانشگاه نيويورك مي باشد كارآفريني را اين گونه تشريح مي كند : كارآفريني يعني ايجاد سازگاري و هماهنگي متقابل بيشتر در عمليات بازارها.
كارآفريني فرآيند يا مفهومي است كه در طي آن فرد كارآفرين با ايدههاي نو و خلاق و شناسايي فرصتهاي جديد، با بسيج منابع به ايجاد كسب و شركتهاي نو، سازمانهاي جديد و نوآور رشد يابنده مبادرت ميورزد . اين امر توام با پذيرش خطرات است ولي اغلب منجر به معرفي محصول يا ارائه خدمت به جامعه ميشود. بنابراين «كارآفرينان» عوامل تغيير هستند كه گاهي موجب پيشرفتهاي حيرتانگيز نيز شدهاند.
اگرچه تعاريف گوناگوني از كارآفريني ارائه شده است، ليكن بيشتر نويسندگان و صاحب نظران در مجموع كارآفريني را " فرآيند شناسايي فرصتهاي اقتصادي، ايجاد كسب و كار و شركتهاي جديد، نوآور و رشد يابنده براي بهره برداري از فرصتهاي شناسايي شده مي دانند كه در نتيجه آن كالا ها و خدمات جديدي عرضه مي شود"
يكي از راه هاي گسترش كارآفريني آوزش و توجه به بنيادي كردن مفاهيم كارآفريني در سطح جامعه است. در اين راستا بايد به اين نكات توجه كرد:
انگيزههاي مختلفي در كارآفرين شدن مؤثر ميباشند كه از جمله آنها: نياز به موفقيت، نياز به كسب درآمد و ثروت، نياز به داشتن شهرت، و مهمتر از همه نيازمندي به احساس مفيد بودن و استقلال طلبي را ميتوان نام برد.
كارلند و همكارانش اهم ويژگيهايي را كه در مورد كارآفرينان مورد بررسي واقع و تاُييد شده بودند ، جمع آوري نمودند كه اهم آنها عبارتند از:
نياز به توفيق
تمايل به مخاطره پذيري
نياز به استقلال
كارآفرينان داراي مركز كنترل دروني هستند.
خلاقيت
كارآفريني در فناوري اطلاعات پهنه وسيعي براي فعاليت دارد. كارآفريني لازمه توسعه فناوري و توسعه فناوري بستر كارآفريني است. بنابراين با يك تعامل دو سويه ميان اين دو مواجه هستيم
براي كسب موفقيت و استقلال فكري بايد قوه ابتكار و خلاقيت را پرورش داد .ذهني كه قادر به شناخت فرصتهاي جديد باشد و بتواند در شرايط موجود فرصتهايي را ببيند كه ديگران قادر به تشخيص آن نيستند قطعا به موفقيت دست خواهد يافت و از اين رهگذر فرصتهاي درآمدي خوبي هم به دست مي آورد. اما همين قوه ابتكار و ذهن مبتكر هم احتياج به پيش زمينه ها و آموزش هايي دارد.
براي ترويج روحيه كارآفريني از طريق ايجاد و حمايت از خلاقيتها توسط اساتيد ، چند راهكار مي تواند مفيد واقع گردد:
طرح سوالات و گاهي ايجاد محيط معما گونه در تدريس.
آموزش نحوه تفكر علمي و چگونگي آزمون فرضيه ها.
تشويق دانشجويان به مشاركت و ذهن انگيزي در تدريس.
محترم شمردن سوالات اصيل.
اجازه دادن براي برقراري ارتباط جهت گفتگو در مورد تجاربي كه كسب كرده اند.
تشويق به احساس عزت نفس و اعتماد به نفس
تشويق دانشجويان مقاطع تحصيلات تكميلي به اخذ پايان نامه هاي مرتبط با مفاهيم كارآفريني.
استفاده از ابزارهاي جديد براي پيشبرد اهداف از ويژگي هاي اصلي يك فرآيند كارآفريني موفق است. بر اين اساس كارآفريني در فناوري اطلاعات پهنه وسيعي براي فعاليت دارد. كارآفريني لازمه توسعه فناوري و توسعه فناوري بستر كارآفريني است. بنابراين با يك تعامل دو سويه ميان اين دو مواجه هستيم و بر اساس اهميت نقش بسترساز كارآفريني، وظيفه نهاد هاي مسئول مدني و اجتماعي مشخص مي شود. دولتها بايد بستر كارآفريني در حوزه فناوري اطلاعات كه همان شبكه هاي ارتباطي و اطلاعاتي مي باشد را توسعه دهند و تقويت كنند و امكان دسترسي آسان همگان به اين شبكه ها را فراهم نمايند. ضمن اينكه فرهنگ استفاده از شبكه ها را ايجاد كرده و گسترش دهند و قوانين و مقررات لازم را تدوين و اجرا نمايند.
از سوي ديگر در بخشهاي خصوصي شركت هاي IT در حال افزايش كاركنان پشتيباني فني هستند و اين نشان دهنده آن است كه همواره در ارتباط با محصولات يا برنامه هاي جديد نيازمند نيروهاي انساني تازه نفس هستند. اين گونه فعاليتها علاوه بر آنكه سبب رشد سرمايه IT مي شوند، جذب منابع انساني را نيز در پي دارند.
بنابراين به نظر مي رسد اين شركت ها بتوانند فراتر از اهداف استخدامي خود بروند و سهم بيشتري در كارآفريني داشته باشند. همچنين انتقال مشاغل IT به خارج مي تواند به عنوان يكي از قابليت هاي بالقوه بازار كار فناوري اطلاعات در نظر گرفته شود.
از جهت اجرا بسياري از كارآفرينان كار خود را در قالب ايجاد شركت هاي كوچك و متوسط (SMEها) شروع مي نمايند. اين شركت ها سهم به سزايي در توسعه صنايع پيشرفته وايجاد اشتغال داشته و نسبت به شركت هاي بزرگ از انعطاف پذيري بالايي برخوردارند. لذا بسياري از دولت ها متقاعد شده اند كه بايد بستر رشد را براي واحدهاي كوچك و متوسط در قالب انكوباتورها (مراكز رشد فناوري)، پارك هاي صنعتي و فناوري فراهم نمايند و آنها را تا زماني كه بتوانند به صورت يك شركت مستقل وارد بازار شوند، حمايت كنند. در كشورهاي جنوب شرقي آسيا ??% كل بنيادهاي اقتصادي و صنعتي كشورها را SMEها تشكيل داده و به عنوان ركن اساسي در اقتصاد و اشتغال اين كشورها تاثيرگذارند.
انگيزههاي مختلفي در كارآفرين شدن مؤثر ميباشند كه از جمله آنها نياز به موفقيت، نياز به كسب درآمد و ثروت، نياز به داشتن شهرت، و مهمتر از همه نيازمندي به احساس مفيد بودن و استقلال طلبي را ميتوان نام برد.
كارآفريني به انواع مختلفي تقسيم بندي مي شود:
كارآفريني ( مستقل) :
فرآينــدي است كه منجر به ايجــاد رضايتمندي و يا تقاضاي جديد مي گردد.كارآفريني عبارتسـت از فرآينـد ايجـاد ارزش از راه تشكيل مجموعهُ منحصر به فردي از منابع به منظور بهره گيري از فرصتها.
كارآفرين (مستقل) :
فردي كه مسوُليت اوليه وي جمع آوري منابع لازم براي شروع كسب و كار است و يا كسي كه منابع لازم براي شروع و يا رشد كسب و كاري را بسيج مي نمايد و تمركز او بر نواوري و توسعه فرآيند ، محصول يا خدمات جديد مي باشد. به عبارت ديگر ، كارآفرين فردي است كه يك شركت را ايجاد و اداره مي كند و هدف اصلي اش سود آوري و رشد است . مشخصه اصلي يك كارآفرين ، نوآوري مي باشد.
كارآفريني سازماني :
فرآيندي است كه در ان محصولات يا فرآيند هاي نوآوري شده از طريق القاء و ايجاد فرهنگ كارآفرينانه در يك سازمان از قبل تاُسيس شده ، به ظهـور مي رسند.به تعريفــي ديگر : فعاليتهـاي كارآفرينانـه فعاليت هايي است كه از منابـع و حمـايت سازماني به منظور دستيابي به نتايج نـوآورانه برخـوردار مي باشد.
كارآفرين سازماني:
كسي كه تحت حمايت يك شركت ، محصولات ، فعاليتها و تكنولوژي جديد را كشف و به بهره داري مي رساند.
كارآفرين شركتي :
كارآفريني شركتي به مفهوم تعهد شركت به ايجاد و معرفي محصولات جديد و نظام هاي سازماني نوين است.
يكي ديگر از مفاهيمي كه همزمان با كارآفريني به كار ميرود و در واقع مكمل بحث كارآفريني است بحث تحقيق و توسعه و يا R&D است.
اصطلاح تحقيق و توسعه يا R&D به گفته? سازمان همكاري اقتصادي و توسعه به كار خلاقانهاي گفته ميشود كه به طور سيستماتيك انجام ميشود تا به دانش موجود بيفزايد و اين دانش را براي ابداع كاربردهاي تازه به كارببرد.
سهم قابل توجهي از هزينه بنگاه ها در كشورهاي توسعه يافته و صنعتي به هزينه هاي R&D تعلق دارد و بنگاه ها در صدد هستند كه با توجه به ايده هاي نو و به كمك يافته هاي حاصل از تحقيق و توسعه به بهبود روشهاي توليد، افزليش بهره وري و كارايي و كاهش هزينه توليد دست يابند. اين موضوع آنقدر مهم است كه تئوري هاي جديد توسعه بر مبنايي توسعه دانايي محور استوارند و پيوستن به اين جريان اجتناب ناپذير است.
متاسفانه وضعيت كارآفريني و تفكر خلاق در ايران چندان مناسب به نظر نميرسد و پيچ و خم هاي ثبت يك تفكر نو و عدم حمايتها از نخبگان باعث شده كه اين مسئله مهم مورد بي مهري قرار بگيرد و اين معضل به خودي خود فرصت هاي بسياري را از كشور دور مي سازد كه ديگر فرصتي براي جبران آن نيست. اميدوارم كه به زودي چالشهاي موجود بر سر راه كارآفريني برطرف شود و ما شاهد شكوفايي اين بازوي مهم اقتصادي باشيم
ريحانه حميدي فر
گروه جامعه و سياست
كار آفرينان و ويژگيهاي آنان
شكي نيست كه طراوت توليد و به دنبال آن اقتصاد در كشورهاي جهان در سالهاي اخير بر موضوع مهمي تحت عنوان كارآفريني استوار بوده است. بر آنيم كه به ياري خدا بيشتر شما را با اين مفهوم آشنا كنيم. ابتدا از تعريف كارآفريني شروع ميكنيم و بعد به مصاديق آن ميپردازيم.
كار آفرينان، افرادي هستند كه فرصت مناسب را براي يك تجارت تشخيص داده و عملا آن را راه مياندازند. در بسياري از بحرانهاي اقتصادي افراد كار آفرين ركود اقتصادي را جبران كردهاند. در واقع، اكنون نجوايي بين اقتصاددانان، متخصصان بازرگاني و روانشناسان اجتماعي درباره واقعيت زير در جريان است : كار آفرينان نقشي كليدي در اقتصاد كشورها و شهرهاي خود بازي ميكنند. به علاوه، آنها تنها براي خود ثروت ايجاد نميكنند، بلكه مشاغل و رونق فزايندهاي براي تعداد زيادي از افراد ديگر نيز ايجاد ميكنند.
با توجه به اين واقعيت، تعداد فزايندهاي از جامعه شناسان توجه خود را معطوف به درك و فهم اين گروه از افراد منحصر به فرد كردهاند – افرادي كه به يك معني، از چيزي كه در آغاز (هيچ چيزي نيست)، (چيزي) خلق ميكنند (يك شغل جديد موفق) : انديشهاي براي چيزي جديد، به اضافه نبوغ و سخت كوشي خود.
سوالاتي در اين زمينه مطرح است :
(1) چرا در وهله اول، بعضي افراد تصميم ميگيرند كه كار آفرين باشند؟
يك عامل مهم در اين تصميم كه شخص كار آفرين ميشود، نفوذ اجتماعي است. كه به الگو گيري معروف است. به عبارت ديگر، قرار گرفتن در معرض افراد ديگري كه كار آفرين هستند. ميتواند دانش و مهارتهايي را كه آنهايي براي كار آفرين شدن نياز دارند (وصرفا ايده اين كار)، براي آنان فراهم كند. بسياري از پژوهشها حاكي از آن هستند كه در واقع، بودن افراد كار آفرين در خانواده يك شخص در تصميم به كار آفرين شدن واقعا نقشي بازي ميكند. بنابراين، عوامل اجتماعي به روشني در اين تصميم دخالت دارند.
كار آفرينان الزاما بيش از ديگران مستعد خطر كردن نيستند، آنها گرايش دارند كه در هر موقعيتي سطوح پايينتري از خطر را تصور كنند
مطالعات بسياري نشان دادهاند كه هر چند كار آفرينان الزاما بيش از ديگران مستعد خطر كردن نيستند، آنها گرايش دارند كه در هر موقعيتي سطوح پايينتري از خطر را تصور كنند. اين مسئله به نوبه خود منجر به آن ميشود كه آنان بيشتر تمايل به بي محابا عمل كردن داشته باشند و مشاغل مطمئن را فداي مشاغل جديد نا مطمئن كنند. اين افراد تمايل شديدي به تجربه كردن حوزههاي جديد شغلي دارند و بسيار برونگرا هستند. آنها از فعاليتهاي جديد و نو آورانه لذت ميبرند و دوست دارند تا از يك فعاليت به فعاليت ديگر بپرند. از اين رو، آنها نياز داشتن به تمركز عميق را (كه اين تمركز) لازمه آغاز يك شغل تازه است، جالب نميبينند و بنابراين از كار آفرين شدن اجتناب ميكنند.
(2) چرا بعضي اشخاص در اين نقش تا اندازه موفقتر از ديگران هستند؟
چرا مثلا بعضي از آنها نظير بيل گيتس، كمپانيهايي را بنا نهادهاند كه دنيا را تغيير داده است، حال آن كه ديگران كمپانيهايي تاسيس كردهاند كه يا ورشكست شدهاند يا سالهاي سال بدون چندان موفقيتي لنگان لنگان كار ميكنند – كمپانيهايي كه گاهي به آنها مرده زنده ميگويند. يك احتمال اين است كه كار آفرينان موفق كار خود را با يك انديشهاي به روز استثنايي خوب آغاز ميكنند. اما تعبير ديگر اين است كه عوامل اجتماعي، ذهني و فردي نقش مهمي در اين كار دخالت دارند.
از جهت عوامل اجتماعي كه در موفقيت كارآفريني نقش دارند، مهارتهاي اجتماعي كار آفرينان – توانايي آنها به تعامل موثر با ديگران (مثلا؛ مهارت در ادراك اجتماعي، ترغيب كردن، ايجاد برداشت مثبت از امور مختلف، سازگاري و انطباق پذيري) – نقش كليدي بازي ميكنند.
چرا مهارتهاي اجتماعي كار آفرينان بايد چنين اثر نيرومندي داشته يا براي كار آفرينان تا اين درجه سودمند باشد؟ شايد به اين خاطر است كه در طول فرايند ايجاد شغل جديد، كار آفرينان بايد از ابتدا روابط اجتماعي جديدي با افراد مختلف (از جمله؛ مشتريان، تامين كنندگان و كاركنان جديد) برقرار كنند. به علاوه، آنها بايد اين كار را در محيطهايي انجام دهند كه بسيار نامطمئن يا بدون ساختار هستند. دقيقا در همين گونه زمينههاست (زمينههايي كه افراد نميتوانند از روابط وضع شده يا هنجارها و نقشهاي به روشني تجويز شده عقب بمانند) كه مهارتهاي اجتماعي ميتوانند بيشترين فايده را داشته باشند.
كار آفرينان نقشي كليدي در اقتصاد كشورها و شهرهاي خود بازي ميكنند. آنها تنها براي خود ثروت ايجاد نميكنند، بلكه مشاغل و رونق فزايندهاي براي تعداد زيادي از افراد ديگر نيز ايجاد ميكنند
يك تحريف جريان فكري و ذهني به هزينههاي بر باد رفته يا تشديد تعهد معروف است – تمايل به كاهش چسبيدن به تصميمهايي است كه بازده منفي اوليه را سبب شدهاند. كار آفرينان بر اين سو گيري فكري پا فشاري دارند كه تواناييهاي افراد كار آفرين با افرادي كه هرگز شغلي را به راه نينداخته اند (مانند معلمان مدارس و كارمندان دولت) متفاوت است. هم چنين آنها ميدانند كه مشاغل جديد كمتر ممكن است كه نتايج مثبت فوري داشته باشند. اين ملاحظات منجر به اين احتمال كنجكاوي برانگيز ميشود كه كار آفرينان موفق ممكن است آنهايي باشند كه ميدانند چه زماني بر كاري پافشاري كنند و چه موقع به راهبردهاي ديگر تغيير جهت بدهند.
هدف اصلي افراد كار آفرين رسيدن به كاميابي يا بازده مثبت است. آنها تمام ابزارهاي لازم را براي رسيدن به موفقيت به كار ميبرند. به همين دليل بيشتر تلاش ميكنند و از شكست نميهراسند. زيانها را به حداقل رسانده و به سرعت شيوه عمل ناموفقي را كه دنبال ميكردند، رها ميكنند.
فاطمه رئيسي
بخش اقتصاد تبيان
علم بهتر است يا ثروت؟
يكي از موضوعاتي كه هميشه درباره اش بحث مي شود اين است كه علم بهتر است يا ثروت؟ هر كس به فراخور موقعيتش به اين سوال پاسخي داده است. اما جواب اصلي چيست؟
اگر تك بعدي و ساده انگارانه به مسئله نگاه كنيم قطعا انتخاب برتري ميان علم و ثروت كار ساده اي نيست. همه ما مثال هاي زيادي از اين توجيهات در ذهن داريم. ثروت به تو رفاه ميدهد و علم اندوزي سختي هايي دارد و.... با اين تحليلها فقط حول دور باطلي حركت خواهيم كرد
اما واقعيت اين است كه در يك نگاه علمي و درست توليد علم و توليد ثروت مكمل هم هستند. توليد علم مي تواند ثروت ايجاد كند و اين ثروت ايجاد شده مي تواند مبناي توليد علم جديد باشد.بايد توليد ثروت باشد تا توزيع ثروت معنا يابد و عدالت محوري مايه بهبود زندگي و رفاه همگاني شود، و تحقق اين هدف جز با توليد علم در دنياي امروز ممكن نيست پس بايد الزامات و مقتضيات چنين فرآيندي را پذيرفت و فراهم آورد
در آموزه هاي اسلامي بر علم آموزي و توليد علم توصيه و تاكيد فراوان شده است و طلب علم و دانش بر هر مرد و زن مسلمان فريضه و واجب، چرا كه فقر و فاقه و بيكاري و كاهلي در اسلام نكوهيده ترين پديده هاست. از نظر پيامبر اسلام فقر و كفر ديوار به ديوار همند و به تعبير عامه،آدم فقير ايمان ندارد. جامعه اسلامي را بايد با توليد علم و توليد ثروت شناخت، همان گونه كه در دوراني اين گونه بوده است. مقام معظم رهبري در اين باره مي فرمايند:" در جهان بيني ما، علم از دل دين مي جوشد و بهترين مشوق علم، دين است. ديني كه ما مي شناسيم، جهان بيني ديني اي كه ما از قرآن مي گيريم، تصويري كه ما از آفرينش و از انسان و از ماوراءالطبيعه و از توحيد و از مشيت الهي و از تقدير و قضا و قدر داريم، با علم سازگار است؛ لذا توليد كننده و تشويق كننده ي علم است. نمونه اش را شما در تاريخ نگاه كنيد؛ ببينيد حركت علمي در قرون اوليه ي اسلام بر اثر تشويق اسلام آن چنان اوج گرفت كه تا آن روز در دنيا بي سابقه بود – در همه ي زمينه ها – و علم و دين با هم آميخته و ممزوج بود و دانش و تحقيق و فن در حد خود پيشرفت كرد."
توليد ثروت باشد تا توزيع ثروت معنا يابد و عدالت محوري مايه بهبود زندگي و رفاه همگاني شود، و تحقق اين هدف جز با توليد علم در دنياي امروز ممكن نيست
حال سوال اين است كه چرا با وجود اين همه تاكيدات هنوز در كشور راه زيادي براي طي كردن داريم؟ و به جايگاهي كه بايد نرسيده ايم. شايد بتوان چنين به اين سوال پاسخ داد:
از زماني كه كشورمان در جريان توفان تحولات فكري و علمي و صنعتي غرب قرار گرفت تا امروز توجه دولت ها در ايران بيش تر متوجه علوم تجربي و فن آوري هاي صنعتي بوده و در راه كسب اين علوم سرمايه گذاري و تلاش فراوان كرده اند اما كم تر به علوم انساني جديد و رونق آن ها در ايران عنايت داشته اند.
مثال بارز اهميت علوم انساني و ناموفق بودن توجه صرف به علوم تجربي و گسترش صنايع را مي توان در مقايسه وضعيت كشورهاي غربي و كشورهاي شوروي سابق دانست. راز و رمز توسعه و ماندگاري كشورهاي غرب در توليد علم در همه ابعاد و وجوه و توليد ثروت با سرعتي كه بتواند احساس پيشرفت و بهبود و رضايت مندي شهروندان اين كشورها را تامين كند، است. و اين امر جز در سايه ايجاد فضايي باز وآزاد براي توليد علم در اين جوامع، به ويژه مراكز علمي و دانشگاهي ممكن نبوده است. اين تجربه اي است كه در كشورهاي كمونيستي تكرار نشد و در نهايت منجر به فروپاشي سياسي اين كشورها گرديد. در اين كشورها بر روي علوم تجربي و فن آوري صنعتي سرمايه گذاري فراوان مي شد و پيشرفت هاي زيادي نيز در اين زمينه نصيب آن ها شد و دانشمندان بسياري در حد جهاني هم عرضه داشتند اما چون به علوم انساني در اين كشورها همپاي علوم تجربي توجه نشد و همگان با تحولات صنعتي و علمي جوامعشان احساس پيشرفت و بهبود و رضايت مندي نكردند، سرانجام نظام هاي سياسي اين كشورها دچار فروپاشي شدند.
در دنياي امروز ادبيات توسعه دانش محور حرف اول را ميزند. توجه به كارافريني و تخصص گرايي از مصداق هاي دم دستي اين استدلال است. البته بر اساس توضيحات بالا منظور از توليد علم، توليد آن در همه وجوه است و نه صرفا توسعه صنعتي و مانند آن. در طي سالهاي اخير مقام معظم رهبري همواره بر توليد نقشه جامع علمي كشور تاكيد داشته اند. بومي سازي علوم و ايجاد جنبش نرم افزاري هسته اصلي فرمايشات ايشان در حوزه توليد علم بوده است. حال سوال اين است كه جايگاه ما در توليد علم چگونه است؟ به آمارهاي زير توجه كنيد:
1- قبل از انقلاب حدود 30 دانشگاه با 170 تا 180 هزار دانشجو و حدود 3500 عضو هيأت علمي داشتيم.
2- قبل از انقلاب سالانه بين 380 تا 400 مقاله مورد قبول مركز علمي در جهان در ايران توليد مي گشت.
3- قبل از انقلاب حدود 14 تا 15 مركز تحقيقات داشتيم كه در هيچ يك از اين مراكز نيز نتوانسته بوديم به يك دستاورد بزرگ علمي كه ما را در جهان نام آور نمايد، دست يابيم.اين چند عدد و رقم مي تواند سيماي علمي كشور را در مقطع قبل از انقلاب نشان دهد.
اگر مي خواهيم بدانيم انقلاب در عرصه علم و پيشرفت علمي كشور چه دستاوردي داشته و جمهوري اسلامي چه كارهايي انجام داده، كفايت مي كند اعداد و ارقام در شاخص هاي مذكور را در وضعيت فعلي كه به شرح زير است با ارقام مذكور قبلي مقايسه كنيم.
1- در مقطع كنوني 120 دانشگاه جامع با حدود 300 واحد دانشگاه آزاد و ده ها واحد دانشگاه پيام نور و غيرانتفاعي با حدود 4 ميليون دانشجو و بالاي 55 هزار عضو هيأت علمي در كشور فعال مي باشد.
2- فقط در 6 ماهه اول سال 1389 حدود 21 هزار مقاله توليدي در ايران در مراكز معتبر علمي جهان پذيرفته شده و به ثبت رسيده است.
يك مركز علم سنجي در جهان كه از سوي آمريكايي ها و كانادايي ها به صورت مشترك اداره مي گردد، در آخرين بررسي خود گزارش مي دهد كه سرعت رشد علم در جمهوري اسلامي ايران، يازده برابر متوسط رشد علمي در جهان است
3- بيش از 400 مركز تحقيقاتي در كشور فعال است و روز به روز بر تعداد اين مراكز پژوهشي و تحقيقاتي افزوده مي گردد.
فن آوري نانو، توليد موجودات تراريخته، دست يابي به انرژي صلح آميز هسته اي و بسياري موارد ديگر سند افتخار جمهوري اسلامي در دستيابي به توسعه علمي است. به طوري كه يك مركز علم سنجي در جهان كه از سوي آمريكايي ها و كانادايي ها به صورت مشترك اداره مي گردد، در آخرين بررسي خود گزارش مي دهد كه سرعت رشد علم در جمهوري اسلامي ايران، يازده برابر متوسط رشد علمي در جهان است
البته موضوع مهمي كه نبايد در اين آمار و ارقام توليد علم مغفول بماند توجه به جنبش نرم افزاري است. جنبش نرم افزاري رهيافت و تلاشي است در جهت بستر سازي براي افزايش كمي و كيفي توليدات علمي و پژوهشي در جامعه اسلاميمان. براي نيل به اين هدف والا و دشوار كه رابطه مستقيم با سربلندي و توسعه همه جانبه كشور ما دارد، نيازمند التزام عملي به مقدمات و مقتضيات توليد علم در كشور هستيم.
مقام معظم رهبري در توضيح جنبش نرم افزاري چنين مي فرمايند: " چندسالي است كه مسئله نهضت نرم افزاري را در محيط علمي كشور مطرح كرده ام. اين، يعني چه؟ يعني ما نبايد به فراگيري قانع باشيم؛ بايد هدف تحقيق و آموزش ما توليد علم باشد؛ يعني رسيدن به جايي كه نوآوري هاي علمي در فضاي موجود بشري، از آن جا شروع ميشود. ما از لحاظ استعداد نسبت به كساني كه دانش را در دنيا توليد كردند؛ گسترش دادند؛ پيش بردند؛ بر اساس دانش، فن آوري هاي پيچيده را به وجود آوردند، كمبود نداريم. البته توليد علم به معنايي كه ما ترجمه و فراگيري را نفي كنيم؛ نه، آن هم لازم است، بلكه من مي گويم در ترجمه و فراگيري نبايد توقف كرد"
و البته به نظر ميرسد حلقه گمشده در اين بين توجه به حضور نخبگان در صحنه است و ايجاد فرصتهايي براي اينكه حاصل تلاش آنها در اختيار عموم مردم قرار بگيرد. به نظر ميرسد هنوز راه زيادي داريم تا اثرات پيشرفتهاي علمي چند سال اخير را در بطن جامعه حس كنيم
ريحانه حميدي فر
بخش اقتصاد تبيا