معرفی وبلاگ
باسلام
هدف از ایجاد این وبلاگ :ترویج فرهنگ سخنان رهبری در مورد تولید ملی وحمایت از کارر وسرمایه ایرانی می باشد.
لطفا با نظرات خود مرا در هرچه بهتر شدن این وبلاگ یاری نمایید.
شعار سال 91:
«توليد ملى، حمايت از كار و سرمايهى ايرانى»
اگر توليد داخلى را رونق ببخشيم، مسئلهى تورم و مسئلهى اشتغال حل خواهد شد؛ اقتصاد داخلى به معناى حقيقى كلمه استحكام پيدا خواهد كرد. دشمن با مشاهدهى اين وضعيت، مأيوس و نااميد خواهد شد... توطئهى دشمن، كيد دشمن هم تمام خواهد شد.
ولطفا توجه داشته باشید برای نمایش بهتر این وبلاگ فقط از اینترنت اکسپلورراستفاده نمایید.
حسین رضایی
دسته
حمايت از توليدات با كيفيت
آرشیو
آمار وبلاگ
Rss
طراح قالب
hossein201273:حسین رضایی
نوروز لحظهاي عزيز براي ايرانيها است. همهي مردم ما با هر سليقهاي تحويل سال و نوروز را مهم ميدانند. در تاريخ ايران هميشه بالاترين مقامات كشور هم نوروز را جشن ميگرفتهاند. در انقلاب اسلامي نيز نوروز با پيام رهبري نظام آغاز ميشود؛ چه در زمان حضرت امام رحمهالله و چه امروز در دوران رهبري آقا. ايشان بيشتر سالها را با يك نامي مشخص كردهاند كه به نظر ميرسد فلسفهي اين كار جلب توجه مردم به يك ارزش و همينطور در نقطهي مقابل آن به يك مشكل است. بر اين اساس رهبري با اطلاعات و گزارشهايي كه از سراسر كشور دريافت ميكنند، مطالعات و تجربهاي كه دارند، درك و دريافتي كه از معارف اسلامي و قرآني و مفاهيم انساني دارند و نيز اشرافي كه به مسائل كشور دارند، هر سال ملت را به يك موضوع توجه ميدهند.
دقيقاً چنين است. در واقع از ميان همهي ارزشها و جهتگيريهاي مطلوب، رهبري يك ارزش را برجسته ميكنند و در صدر قرار ميدهند و توجه همگان را به آن جلب ميكنند. اين در واقع نوعي اعتلاي فرهنگ عمومي جامعه است كه از وظايف رهبري است. همانطور كه ميدانيم، در جامعهي ما اشكال كم نيست. البته محاسن بسياري هم وجود دارد. مردم ما حسنهاي بسياري دارند و جامعهي ما عيبهايي هم دارد. رهبري هميشه معتقدند بايد در كنار حسنها، عيبها را هم گفت؛ همينطور كه برعكس آن را هم تأكيد ميكنند و كساني را كه فقط عيبجويي ميكنند و چشم بر محاسن ميبندند، سرزنش ميكنند.
رهبري براي بيان عيبها از نقطهي مقابل آنها استفاده ميكنند و آن حسني را كه توجه به آن ميتواند عيبها را برطرف كند، نام سال قرار ميدهند. مثلاً در جامعه بيانضباطي اجتماعي وجود داشته و ايشان روي انضباط اجتماعي تأكيد ميكنند. يا وقتي بخواهند با تنبلي مقابله كنند، همت مضاعف را برميگزينند. يا وقتي بخواهند اعتماد به نفس را تقويت كنند، صحبت از نوآوري و شكوفايي ميكنند. وقتي ميخواهند به پركاري و عشق به كار تأكيد كنند، وجدان كار را اعلام ميكنند. يا مثلاً ارزشهايي مانند رفتار علوي، نهضت حسيني و امثال اينها را كه اثرگذار بوده است.
بالاخره شعار هم بد نيست. همين شعار «استقلال» كه اول انقلاب ميداديم، مگر اثر نكرده است؟ همين غيرتي كه در مردم در مسائل هستهاي در حال حاضر وجود دارد، از نتايج شعار استقلال است كه اول انقلاب داديم و هنوز هم ميدهيم. اين كار درستي است و اثر هم دارد. نكتهي مهم اين است كه رهبري وقتي هر سال يك شعاري را مطرح ميكنند، به اين معني نيست كه شعار سال قبل تاريخ مصرفش تمام شده است؛ خشت روي خشت گذاشته ميشود تا بناي اخلاق عمومي ساخته شود.
اخيراً در مجمع تشخيص مصلحت نظام، سياستهاي كلي اجتماعي در دستور كار كميسيون فرهنگي-اجتماعي مجمع قرار گرفت. بنده پيشنهاد كردم كه دبيرخانهي مجمع نامهاي سال را كه رهبري در چند سال گذشته مطرح كردهاند، بررسي كند و از نامهاي مربوط به مسائل اجتماعي در تدوين سياستهاي كلي استفاده كند. يعني سياستهاي كلي را گرايش بدهد و از جمله به سوي آنچه رهبري از طريق نامگذاري سال از جامعه خواستهاند. از اين پيشنهاد استقبال شد و قرار شد اين كار انجام شود. به نظر بنده جاي اين بحث در مجمع است، چون تدوين سياستهاي كلي نظام پس از مشورت با مجمع تشخيص با رهبري است.
اخيراً در مجمع تشخيص مصلحت نظام، سياستهاي كلي اجتماعي در دستور كار كميسيون فرهنگي-اجتماعي مجمع قرار گرفت. بنده پيشنهاد كردم كه دبيرخانهي مجمع نامهاي سال را كه رهبري در چند سال گذشته مطرح كردهاند، بررسي كند و از نامهاي مربوط به مسائل اجتماعي در تدوين سياستهاي كلي استفاده كند. يعني سياستهاي كلي را گرايش بدهد و از جمله به سوي آنچه رهبري از طريق نامگذاري سال از جامعه خواستهاند. از اين پيشنهاد استقبال شد و قرار شد اين كار انجام شود. به نظر بنده جاي اين بحث در مجمع است، چون تدوين سياستهاي كلي نظام پس از مشورت با مجمع تشخيص با رهبري است.
چند سالي است كه رهبر انقلاب در آستانهي سال نو شمسي بر اساس دغدغههاي نظام اسلامي يا نيازهاي فرهنگي و سياسي جامعه، نامي براي سال جديد برميگزينند و از يكايك مردم و مسؤولان ميخواهند به اين نامگذاري و عمل به محتواي آن پايبند باشند. اين سنت حسنه كه برگرفته از نيازها و ضرورتهاي امروزين انقلاب اسلامي و جامعهي ماست از چند منظر قابل تأمل و بررسي است.
در ابتداييترين سطح تحليل ميتوان اين نامگذاري را به منزلهي "دستور مستقيم" رهبري دانست كه در بردارندهي جهتِ كلانِ مورد نظر براي دستگاههاي حكومتي است و به اين شكل در آستانهي سال جديد به آنها ابلاغ ميگردد. اين تحليل هرچند غلط نيست اما پذيرش آن به سادگي و بدون توجه به ساير ابعاد متصور، فروكاستن نقش و جايگاه فرهنگي رهبري و تنها تكيه بر وجوه حكومتي ايشان است.
در سطح بعدي تحليل، ارزيابي موضوع با چارچوب "رهبري فرهنگي" جامعه و نظام اسلامي مطابقت دارد و اينگونه نامگذاريها يك نوع "سياستگذاري فرهنگي" براي حاكميت و القاي جهت فرهنگي به مردم در نظر گرفته ميشود؛ يعني رهبري هم در سطح حاكميتي و هم در سطح امامت امت اسلامي به تعيين وظيفهي نهادهاي حكومتي و آرمانآفريني در لايهي فرهنگ عمومي ميپردازند.
اگر تحليل دوم را دقيقتر و جامعتر بدانيم در آن صورت بر نقش رهبريِ فرهنگيِ رهبر انقلاب تكيه نمودهايم و آن را بر ساير نقشهاي حكومتي ايشان مقدم داشتهايم. اما آيا واقعاً ميتوان رابطهي رهبري فرهنگي با فرهنگ عمومي را در مؤلفههايي چون نامگذاري سالها جست و جو كرد؟
براي يافتن پاسخي درخور اين پرسش، لازم است اشارهاي به ابعاد موضوع رهبري فرهنگي داشته باشيم. هرچند از سالياني بيش از يكدهه تفاوتهاي ميان مديريت و رهبري مورد توجه محافل علمي قرار گرفته است اما بررسي اين امر در حوزهي فرهنگ و مديريت فرهنگي قطعاً نيازمند تأمل بيشتري است؛ چرا كه در اين عرصه سروكار ما غالباً با مفاهيم است تا تعاريف؛ و ناگزير دقت و هوشمندي بيشتري بايد داشت.
در ابتداييترين سطح تحليل ميتوان اين نامگذاري را به منزلهي "دستور مستقيم" رهبري دانست كه در بردارندهي جهتِ كلانِ مورد نظر براي دستگاههاي حكومتي است و به اين شكل در آستانهي سال جديد به آنها ابلاغ ميگردد. اين تحليل هرچند غلط نيست اما پذيرش آن به سادگي و بدون توجه به ساير ابعاد متصور، فروكاستن نقش و جايگاه فرهنگي رهبري و تنها تكيه بر وجوه حكومتي ايشان است.
در سطح بعدي تحليل، ارزيابي موضوع با چارچوب "رهبري فرهنگي" جامعه و نظام اسلامي مطابقت دارد و اينگونه نامگذاريها يك نوع "سياستگذاري فرهنگي" براي حاكميت و القاي جهت فرهنگي به مردم در نظر گرفته ميشود؛ يعني رهبري هم در سطح حاكميتي و هم در سطح امامت امت اسلامي به تعيين وظيفهي نهادهاي حكومتي و آرمانآفريني در لايهي فرهنگ عمومي ميپردازند.
اگر تحليل دوم را دقيقتر و جامعتر بدانيم در آن صورت بر نقش رهبريِ فرهنگيِ رهبر انقلاب تكيه نمودهايم و آن را بر ساير نقشهاي حكومتي ايشان مقدم داشتهايم. اما آيا واقعاً ميتوان رابطهي رهبري فرهنگي با فرهنگ عمومي را در مؤلفههايي چون نامگذاري سالها جست و جو كرد؟
براي يافتن پاسخي درخور اين پرسش، لازم است اشارهاي به ابعاد موضوع رهبري فرهنگي داشته باشيم. هرچند از سالياني بيش از يكدهه تفاوتهاي ميان مديريت و رهبري مورد توجه محافل علمي قرار گرفته است اما بررسي اين امر در حوزهي فرهنگ و مديريت فرهنگي قطعاً نيازمند تأمل بيشتري است؛ چرا كه در اين عرصه سروكار ما غالباً با مفاهيم است تا تعاريف؛ و ناگزير دقت و هوشمندي بيشتري بايد داشت.
منبع:سايت رهبري
X